عشق
عشق آنچه یافتی نیست…
عشق آنچه یافتی نیست…
ساقی عطش دارم…
عشق، مرا با تو واگذاشته چندی
«میتوانی بروی قصه و رویا بشوی»از کتاب میخانۀ بیخواب/ انتشارات فصل پنجم
«بر شانهی تو صبح سحر برنخاستن»غزل منتشر نشده
«باز کن در را، دوچشمِ پرشراب آوردهام»از کتاب «میخانهٔ بیخواب» / انتشارات فصل پنجم
«پیش از من و تو و پدران تو، سالها»از کتاب «میخانهٔ بیخواب» / انتشارات فصل پنجم
«هر طرف رو کن و تردید مکن سوی منی»از کتاب «میخانۀ بیخواب» / انتشارات فصل پنجم
دوستت دارم پریشان، شانه میخواهی چه کار؟ميخانه بیخواب/ انتشارات فصل پنجم
«دامیست که باید بکشاند به گناهم»از کتاب «چمدان معطل» / انتشارات فصل پنجم
یک شب بیاور شمع و روشن کن اتاقم راشب های بی انگیزه ی بی اتّفاقم رایک شب بیا با هر چه گرما در بغل داریاز یک جنون آتش مهیا کن اجاقم را
«آهو ندیدهای که بدانی فرار چیست»از کتاب «میخانۀ بیخواب» / انتشارات فصل پنجم