بهار نشد
به تازیانهٔ من رام شد، مهار نشد
۰ ۳۲۶
به تازیانهٔ من رام شد، مهار نشد
سرشناسم کرد تا حدی که او بشناسدم
هر نالهٔ داغداران، فکر تقاص هزارانبس تیغها آبداران، در خیسیِ آستینند
غزل حوت
هر طرف رو کن و تردید مکن سوی منی
عشق آنچه یافتی نیست…
ساقی عطش دارم…
عشق، مرا با تو واگذاشته چندی
«باز کن در را، دوچشمِ پرشراب آوردهام»از کتاب «میخانهٔ بیخواب» / انتشارات فصل پنجم
«بر شانهی تو صبح سحر برنخاستن»غزل منتشر نشده
«پیش از من و تو و پدران تو، سالها»از کتاب «میخانهٔ بیخواب» / انتشارات فصل پنجم
«میتوانی بروی قصه و رویا بشوی»از کتاب میخانۀ بیخواب/ انتشارات فصل پنجم