گفتگو با مهدی فرجی: نگران ركود فرهنگي در كاشان هستم
كاشان آنلاين؛ مهدي فرجي، زاده 9 بهمن 58 در كاشان، از چهره هاي موثر و مهم شعر امروز كشور است...
به بهانه سالمرگ حسین منزوی
و آمدیم که عاشق شویم و درگذریم
که راز زندگی و مرگ آدمی این بود
حسین منزوی در مقدمهی کتاب «از خاموشیها و فراموشیها» خواننده را به پاس داشتن شعرهایش فرامیخواند و «حرمت شعر» را وسط میگذارد.
در این مقدمه انگار دارد وصیت میکند. لحن بیشتر جاهای این نوشته که در آخرین سالهای زندگی به تحریر درآورده بهشکل عجیبی معصومانه و غریبانه است.
من میروم جايی كه جای ديگری باشد
من میروم جايی كه جای ديگری باشد
از شانههای تو پناه بهتری باشد
زندان تاريك تو راه چارهای دارد؟
پس من چطوری آمدم!؟ بايد دری باشد
مىسوزم و دود مرا مىبلعى، آنگاه
مىسوزم و دود مرا مىبلعى، آنگاه
له مى کنى وقتى تمامم کردهباشى
حالا چطورى من حلالت کردهباشم
وقتى تو اينطورى حرامم کردهباشى!؟
وای از آن شب که تو مهمان شده باشی جایی
وای از آن شب که تو مهمان شده باشی جایی
چشمِ بد دور! غزلخوان شده باشی جایی
بله! یک روز تو هم حال مرا میفهمی
چونکه در آینه حیران شده باشی جایی
آن روزها و این روزها
خوش است با همه، از هر زبان، روايت عشق
ولى روايت آن چشم مهربان خوش تر
شهريور که تمام شود حسين منزوى شصت و هشت ساله مى شود، دريغ که مرگ، او را عزيز کرد! و مرگ همه را عزيز مى کند.
سیمین مظلوم، مثل غزل
مراسم بزرگداشت و تشییع پیکر سیمین بهبهانی امروز در حیاط تالار وحدت برگزار شد.
جدا از هرآنچه میشود گفت و شنید این موضوع که یک غزلسرای بزرگ...
كفشهايم كجاست؟ میخواهم بیخبر راهی سفر بشوم
كفشهايم كجاست؟ میخواهم بیخبر راهی سفر بشوم
مدتی بیبهار طی بكنم دو سه پاييز دربدر بشوم...
روزی آخر تو مرا شیخِ اجل میخوانی
روزی آخر تو مرا شیخِ اجل میخوانی
روز میلاد مرا روز غزل میخوانی
شب به شب، بیت به بیتِ غزلیّاتم را
درِ گوشِ پسرت جای مَثَل میخوانی
بی من
اسیر یک قفس خانگی ست پروازت
دروغ گفته ای از عشق و جای دلبازت
نشانِ رد شدن از میله میله ی قفس است
اگر بریده بریده ست بی من آوازت...