از کتاب «میخانۀ بیجواب» / انتشارات فصل پنجم
كفشهايم كجاست؟ میخواهم بیخبر راهی سفر بشوم
مدتی بیبهار طی بكنم دو سه پاييز دربدر بشوم
خستهام از تو، از خودم، از ما؛ «ما» ضمير بعيدِ زندگیام
دو نفر انفجار جمعيت است پس چه بهتر كه يك نفر بشوم
يك نفر در غبار سرگردان، يك نفر مثل برگ در طوفان
میروم گم شوم برای خودم، كم برای تو درد سر بشوم
حرفهای قشنگ پشت سرم آرزوهای مادر و پدرم
آه خيلی از آن شكستهترم كه عصای غم پدر بشوم
پدرم گفت: «دوستت دارم، پس دعا میكنم پدر نشوی»
مادرم بيشتر پشيمان كه از خدا خواست من پسر بشوم
داستانی شدم كه پايانش مثل يك عصر جمعه دلگير است
نيستم در حدود حوصلهها، پس چه بهتر كه مختصر بشوم
دورها قبر كوچكي دارم بیاتاق و حياط خلوت نيست
گاهگاهی سری بزن نگذار با تو از اين غريبهتر بشوم
مهدی فرجی
دیدگاهها
خیلی قشنگ بود.
پاسخ دهید
درود بر استاد
مثل همیشه بسیار بااحساس و پراز حرفهایی که پشت دیوار دلمانمان گه گاهی نه به تصادف جا میگذاریم...
پاسخ دهید
بسیار زیبا مهدی فرجی عزیز...از دوستان احمد عالی هستم
خوشحال میشم به کلبه ی ابیات من نیز سری بزنی...ممنون
پاسخ دهید
در انزوای خلوتت، در آن ساعت که زمان بر مدار هیچ بر هیچ میپیچد یک نقطه سر سطر غروب هم زیباست با تمام اضطرابش از شب و باز فردا در راه است معجزه پشت لحظه ها بیدار است
کلماتی که بار دلتنگیتون و هم میکشن فوق العاده زیبان
پاسخ دهید
جناب فرجی , استاد بزرگوار , همیشه عالی و همیشه نو, تبریک میگم به افکار زیباتون .موید باشین برادر
پاسخ دهید
بسی بسیار فوق العاده زیبا
پاسخ دهید
عالی بود ............
گاه گاهی سری بزن نگذار بی تو از این دربه در تر بشوم
پاسخ دهید
سلام جناب فرجی.مثل دگیر سروده هاتون فوق العاده بود.متشکرم.سایت زیبای جدیدتون هم بهتون تبریک میگم.
پاسخ دهید
سلام ، متشکرم لذت بردم .
اگر ممکنه زبانه حال زنی را که ناراحت از بی وفایی و نامردی های شوهرش ( توی خاطراتش عشق و عاشقی ها ی گذشته را مرور می کنه ) و از نا امیدی دیگه معنی عشق را نمی دونه . زنی که نمی دونه مفهوم نفس کشیدنش چیه اما در عین حال از ناشکری هراس داره و میگه خدایا شکرت که بچه هام سالم هستن ، حالا اگر دیگر عشق سابق نیست ، بیخیال
امیدوارم بتونید در این زبان حال بسرایید و مرهمی باشید برای هم نوائی یک قلب خورد شده و داغون ، قلبی که روزی با عشق همنفس بود و الان بیکس و تنهاست و به سختی نفس می کشه ...
پاسخ دهید
ماجراهايي كه بامن زير باران داشتي/شعر اگر مي شد قريب پنج ديوان داشتم..
پاسخ دهید
خیلی قشنگ بود. من دکلمه کردمش. خواستین براتون بفرستم.
پاسخ دهید