۳ سال پیش
یک شب بیاور شمع و روشن کن اتاقم را
شب های بی انگیزه ی بی اتّفاقم را
یک شب بیا با هر چه گرما در بغل داری
از یک جنون آتش مهیا کن اجاقم را
شب های بی انگیزه ی بی اتّفاقم را
یک شب بیا با هر چه گرما در بغل داری
از یک جنون آتش مهیا کن اجاقم را
یک شب بیاور شمع و روشن کن اتاقم را
شب های بی انگیزه ی بی اتّفاقم را
یک شب بیا با هر چه گرما در بغل داری
از یک جنون آتش مهیا کن اجاقم را
تو بادی و من برگ؛سرگردانی خوبی ست
اما اگر جدی بگیری اشتیاقم را
اصلا بیا با اتّفاقی تازه روشن کن
شب های بعد از رفتنت بی اتّفاقم را
اصلا گلوی گازها را باز بگذار و
با آتش سیگار روشن کن اتاقم را...
دیدگاهها
بسیار زیبا بود
پاسخ دهید
یعنی دوست دارم بگیرمت سیر دلم ماچت کنم آخه چقد قشنگ تو شعر میگی
پاسخ دهید
زیرچترتوباران می آید...
پاسخ دهید
سلام. بیت یکی به آخر بد جوری توی ذوق می زند. ولی بیت آخر کار را نجات می دهد.
پاسخ دهید
درود به شما سرور بزرگوار و فرهیخته ام جناب آقای فرجی سایت خوب و پر محتوائی دارید درود به شما
ارادتمند شما رئیسی گرگانی
از وبلاگ کشکول رئیسی-مصدرالاراجیف
پاسخ دهید
سلام
آقای فرجی عزیز قافیه بیت دوم "اجاق "است،توی لاین هم فرمودین اشتباه تایپی است
پاسخ دهید