از کتاب «چمدان معطل» / انتشارات فصل پنجم
وای از آن شب که تو مهمان شده باشی جایی
چشمِ بد دور! غزلخوان شده باشی جایی
بله! یک روز تو هم حال مرا میفهمی
چونکه در آینه حیران شده باشی جایی
بیگناهیست که تهمت زده باشند به او
باد، وقتیکه پریشان شده باشی جایی
ماهِ من! طایفهی روزهبگیران چهکنند؟
شب عیدی که تو پنهان شده باشی جایی
صورت پنجره در پرده نباشد از شرم
کاش! وقتیکه تو عریان شده باشی جایی
من نشستم بروی مِی بخری برگردی
ترسم این است مسلمان شده باشی جایی!
مهدی فرجی
دیدگاهها
سلام اقای فرجی
باورکنید ازتک تک شعراتون لذت میبرم واقعابه دل میشینن.
خانم دشتی خیلی قشنگ شعرگفتین
پاسخ دهید
سلام استاد
همونجوری که میبینی اهل محله طاهر منصور کاشانم...من تو هر جای این کشور باشم با سربلندی ازت یاد میکنم......پایدار باشی
پاسخ دهید
استاد اشعارتان لذت بخش است
پاسخ دهید
عالی بود
کیف کردم
پاسخ دهید
عالی ...دوست دارم بزارمش پیجم
پاسخ دهید
ترسم این است مسلمان شده باشی جایی...
پاسخ دهید
سلام جناب فرجی ،
درودتان باد با این شعرزیبا.
پاسخ دهید
این غزلتون حرف نداره جناب فرجی عزیز
پاسخ دهید
حالت سوخته را سوخته میداندو بس
عالیس
و ممنون
پاسخ دهید
وجود ادمایی مثل شما باعث ارامش زندگی ماست تو این روزگار پر اشوب
پاسخ دهید
اقا سلام،
دم شما خیلی خیلی گرم،
لذت بردم در حد المپیک،
ترسم این است مسلمان شده باشی جایی...
پاسخ دهید
بسیار زیبا بود و دلنشین
پاسخ دهید
سلام
کد آهنگ پیشوازی که تو سایت گذاشتین 331191 بنام وای از آن شب ایرانسل این کد رو قبول نمیکنه
پاسخ دهید
محشر
پاسخ دهید
خانم دشتي براوووو
پاسخ دهید
"نگرانم که مسلمان شده باشی..." بهتر نبود؟
پاسخ دهید
سلام....این شعر روی دیوار اتاق دوستم در خوابگاه بود....فوق العاده س قشنگ...افرین مخصوصا بیت اخرش......آفرین....
پاسخ دهید
سلام و عرض ادب
مفهوم بیت آخر خیلی برام جالبه
میشه ی کم برام توضیح بدین
تشکر
پاسخ دهید
او رفت و مرا شمع بزم فرشته ای ساخت ک خود زاده ی شیطان بود...
پاسخ دهید
با سلام و عرض ادب جناب فرجی، بسیار زیبا و دل نشین بود
پاسخ دهید
احسنت
خانم دشتی شعر شما هم زیبابود.
احسنت احسنت
پاسخ دهید
سلام منم یه خاطره خوب دارم از شعرای شما وقتی اومده بودید دانشگاه علوم پزشکی سال 85 شب شعر تا ابد ترکوندید شما حافظ عصر خودتون هستید انشاله همیشه استوار باشید
پاسخ دهید
فوق العده بود...
ماه من طایفه ی روزه بگیران چه کنند
شب عیدی که تو پنهان شده باشی جایی...
پاسخ دهید
درود جناب فرجی
اشعارتون فوق العاده است،بیان زیبا و روان شما قابل تحسینه.......
شاد و شاعر بمانید.
پاسخ دهید
سلام خیلی قشنگ بود. چه حرفها که درونم نهفته میماند / خوش ب حال شماها که شاعری بلدید...
پاسخ دهید
سلام برمرد آب وآينه.بسيار زيبا وپرمعنا.خسته نباشيد
آمدي تا زخمم تازه شود دوباره
روحي زنده گشته از جان رود دوباره
سوزانده اي وجودم ،چيزي دگرنمانده
خاكستر است نه آتش شعله زند دوباره
رفتي چه زود اما دل ديرشد پشيمان
مرگ است نوش دارو نيست خورد دوباره...
من هم گاهي شهر مي گم اگه درمحضر شما گستاخي نباشه .موفق باشيد.
پاسخ دهید
شب بود و ماه بود و خیابان و ....کاش تو
باران و عطر چایی و ایوان و ....کاش تو
پاییز بود و عاشقی و شعر های من
بوی دو سیب و قل قل قلیان و....کاش تو
رنگ سفید مهره ی شطرنج دست من
اسب و رخ و پیاده ی میدان و....کاش تو
کارم شده ورق زدن خاطرات دور
اشکی که میچکد سر مژگان و....کاش تو
دست و نوازش و گره ی باز روسری
چشم و نگاه و خال زنخدان و....کاش تو
دامن هزار چین و غزل خوان و دلبری
بزم شراب و موی پریشان و....کاش تو
باران ببار، بغض مرا تازه تر بکن
این جا ،ز دوریت همه گریان و....کاش تو
صدبیت...نه...هزار غزل...نه، که شعرمن
حجمش شده برابر دیوان و....کاش تو
دارد نسیم مشت به در میزند و من
در فکر آن که آمده مهمان و....کاش تو
فاطمه...دشتی
پاسخ دهید
ترسم این است که یک روز چو من در پی نان،
تو هم از شاعری و شعر پشیمان شده باشی جایی!
پاسخ دهید
تو را به مطرب و چنگ و دف و رباب ،قسم
تو را به میکده و ساقی و شراب ، قسم
تو را به آتش عشق فتاده در این دل
تو را به سوزش و گرمای آفتاب ، قسم
تو را به آیه ی انجیل و ...واژه های زبور
تو را به معجزه ی خاتم و کتاب ، قسم
تو را به نرگس غماز و لعل چون شکرت
تو را به چهره که مانده پس نقاب ، قسم
تو را به اشک چکیده ز ابر پاییزی
تو را به خیسی چشمان ماهتاب ، قسم
تو را به طره ی گیسوی ریخته بر دوش
تو را به موی پر از عطرو پیچ و تاب ، قسم
تو را به لیلی و مجنون و خسرو...و شیرین
تو را به وامق و عذرای کامیاب، قسم
تو را به هرچه پرستی، همیشه با من باش
تو را به شعر و غزل های بی حساب قسم
فاطمه...دشتی
پاسخ دهید
بسیار بسیار زیبا و دلنشین...
پاسخ دهید
درود بر جناب فرجی
عزیز محترم من این شعر شما را خواندم بیت اول و سه بیت آخر بسیار جذاب هستند احسنت به شما
اما بیت سوم را متاسفانه متوجه نمی شوم. و گمان می کنم بیت دوم نسبت به سودای عاشقانه کمی منافت دارد.
پاسخ دهید
چرا اینقدر شعراتون قشنگه آخه؟! عالیه عالی
پاسخ دهید
اشعار جناب فرجی عالی و زیباست وهمچنین امروز در دانشگاه آزاداسلامی نجف آباد از حضور ایشان بهره مند شدیم
پاسخ دهید
خیلی زیبا بود
مجمع شعر مرا ترک کنی واویلا
بدتر از آن غزلخوان شده باشی جایی
پاسخ دهید
اگه امكان خريد اينترنتي كتابها يتان وجود داشت براي ما شهرستاني ها بسيار بهتر بود
پاسخ دهید
منم شما رو یادم میاد آقای فرجی.. منم یونی کاشون بودم.. یادمس ک اومدید اون شعر یار حسین میمانیم و کنار حسین میمانیم رو خوندین....آفرین برشما و سلااااااااااااااااااااااااام و دروووووووووووووووود بر تو عاشق با این شعرای زیبااااااااااااااای زیباااااااااااااااات
پاسخ دهید
محشر بود استاد..
پاسخ دهید
سلام جناب فرجی
غزلهایتان رو خوندم. سالهای پیش هم شنیده بودم. دانشگاه کاشان. با مسعود بهروان اومده بودید دانشگاه ما.
دانشجوی کاشان بودم
80 تا 84
خیلی خوشحالم که تا این حد پیشرفت کردید.
کاشان برای من حکم شهر دوم رو داره
و مردمش ، همشهری های خودم هستن
موفق باشید و شاد و مملو از احساس
پاسخ دهید
ماه من! طایفه ی روزه بگیران چه کنند؟
پاسخ دهید
مثل همیشه عالی .. بیت اخر فوق العاده است ..
امیدوارم روزی بتونم این شعرهای زیبا رو با صدا و احساس ناب خودتون از نردیک بشنوم ..
پایا باشید و مانا ..
پاسخ دهید
سلام و عرض ادب آقای فرجی...
پاسخ دهید
سلامی فراوان.زیبا و دلنشین و صریح بود.فقط مصرع دوم بیت نخست عوض شود بهتر است.
پاسخ دهید
با سلام به شما استاد گرامی
من هم خودم مرتکب شاعری شده ام ، اما نه مثل شما که سابقه دار هستید.
من تازه کارم
در ضمن با اجازه شما ، اشعار زیبایتان را در وبلاگم قرار دادم
www.anjoman-farsi.r98.ir
در ضمن تعدادی از شعرهای من هم تو وبلاگم هست
سپاس
پاسخ دهید
آقای فرجی عزیز بسیار زیبا بود و لذت بردیم
پاسخ دهید
سلام
استاد گرامی بسیار بسیار زیبا بود. من هم غزلسرا هستم اما نه به خوبی شما. امیدوارم به وبلاگم سری بزنید و نظرات سازنده تون رو برام بنویسید.امیدوارم همیشه مثل حال موفق و موید باشید.
چسبی به دهانم زده ام آه نیفتد
تاباز در این برکه غزل راه نیفتد
صدیقه کشتکار«رشت»
وبلاگ غزل
پاسخ دهید
بسیار بسیار زیبا بود
ترسم این است مسلمان شده باشی جایی...
پاسخ دهید
سلام. با آرزوی سلامتی و تندرستی
میشه منظور مصرع 《 صورت پنجره در پرده نباشد از شرم 》 رو توضیح بفرمایید
پاسخ دهید