آنروز خيره بود زمين و زمان تو را
گفتند اتفاق ميافتي ولي هنوز
نشنيده بودم از دهن اين و آن تو را
آورد سرنوشت، به اين داستان تو را
آنروز خيره بود زمين و زمان تو را
گفتند اتفاق ميافتي ولي هنوز
نشنيده بودم از دهن اين و آن تو را
چِل روز پيش از آن،همهي فالگيرها
ديدند شب به شب ته هراستكان تو را
كولي زنان شهر همه خواب ديدهاند
در معبد خرابهي بودائيان تو را
معبد به خود فشرده و با غرشي مهيب
زاييده آنچنان كه تويي از دهان تو را
افسانههاي شهر من از پيش داشتند
دفتر به دفتر از تو نشان در نشان تو را
بر هر كتيبهي كهني وصف كرده است
بالرزشي غريب، خط كاتبان تو را
از آتش آفريد تنت را و خنده كرد
از آب و خاك و باد، خدا داد جان تو را
شيرين وتلخ، طبع تو را در هم آفريد
زهر و شراب ريخت به جام زبان تو را
گويند شستهاند شب آفرينشت
با خون تازه تازهي صدها جوان تو را
تا درس عشوه ياد بگيري گذاشتند
در دامن تمام زنان جهان تو را
دادندت از خليل: دو لب آتش مذاب
دادند از آرش آه: دو ابرو كمان تو را
سركوفت خورده غنچه دهان در دهان تو را
حسرت كشيده رنگ، خزان در خزان تو را
از روز خرده خرده گرفتند و ريختند
در قالب ستاره به هفت آسمان تو را
شيرين كجا و شهوت فرهاد كشتنت
خسرو كجا و نوكري آستان تو را
تو ميروي و پشت سرت ضجّه ميكنند
خانه به دوش، بيشتر از كاروان تو را
طاووسها جمال تو را مشق ميكنند
تقليد ميكنند همه آهوان تو را
آنقدر خوش خرامي و رعنا كه شاعران
تشبيه كردهاند به سروِ روان تو را
من شاعرم ولي تو به معني نميرسي
يعني نكردهاند معاني، بيان تو را
قصد غزل نمودم و اينك قصيده شد
در قالب آورند چرا شاعران تو را ؟
بر من ببخش اين همه غفلت كه واقفم
شايسته نيست قافيهي شايگان تو را
دیدگاهها
همه اشعارتون عاااااااااااااااااااااااااااااالیه
پاسخ دهید
زنده جاری روان
همیشه یه علت زیبا معلول زیبایی داره
علت شعرتون زیباستتتتتتتتت
پاسخ دهید
شعراي شما هميشه سرشار از خلاقيتند. پايدار باشيد.
پاسخ دهید
هرچقدر این شعر رو میخونم خسته نمیشم که هیچ انرژی میگیرم برای خوندن دوبارش خییییییلی زیباست خیییییلی
پاسخ دهید