از کتاب «چمدان معطل» / انتشارات فصل پنجم
میبينیام وقتی به مويم برفِ غم باشد
روزی كه پشتم مثل پشتِ كوه خم باشد
با تو شبی از حسرت امروز خواهم گفت
وقتی كه حرفم محض پيری محترم باشد
میگويم از روزی كه خوردم حرفهايم را
ترجــــيح مــــیدادم كه نانم در قلم باشد
روزی كه گريان از خيــابان آمدی گفتی
نفرين به شهری كه سگی در هر قدم باشد
يادت میآرم گفتی اميد بهاری نيست
وقتی زمستان و زمستان پشتهم باشد
آن روز وقتی سروهای سبز را ديديم
شكرخدا شب رفته بايد صبحدم باشد
چای از دهان افتاد ول كن شايد آن فرصت
روزی برای كودكانت مغتنم باشد
میخواستم از بوسه بنويسم هراسيدم
توی كتابم بيتی از اين شعر كم باشد
مهدی فرجی
دیدگاهها
ﺗﺎ ﺍﻵﻥ ﺑﻬﺘﺮﯾﻨﯽ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺧﻮﻧﺪﻡ
ﯾﻪ ﺣﺴﯽ ﺑﻬﻢ ﺩﺍﺩ ﯾﺎﺩ
ﻣﺸﮑﻼﺕ ﺧﻮﺩﻡ ﺍﻓﺘﺎﺩﻡ . . .
ﻋﺎﻟﯽ ﺑﻮﺩ
پاسخ دهید
کوره ماموستا
پاسخ دهید
شور غم عشقش چنین حیف است پنهان داشتن...
پاسخ دهید
شور غم عشقش چنین حیف است پنهان داشتن...
پاسخ دهید
شور غم عشقش چنین حیف است پنهان داشتن...
پاسخ دهید
سلام شما عالي هستين استاد كاش منم روزي مثل شما بشم
پاسخ دهید
سلام اقا فرجی
بودنت در هامبورگ المان و نوای اشعارت باخود مهر مادرم را اورد ، برف روی موهایتان با چای قهوه خانه ات خاطرات پدرم را زنده کرد
بزرگوارباشد که همیشه نوای اشعارت را با صدای گرمت لمس کنم
پاسخ دهید
آقای فرجی عزیز .بهد از سالها دوباره فرصتی شد تا شعرهای ناب شما را بخوانم .یادش به خیر کاشان ورضوان .
پاسخ دهید
من که همه شعرهای شما رو خوندم و دوست دا رم چرا با این یکی نتونستم ارتباط برقرار کنم?
پاسخ دهید
مي گويم از روزي كه خوردم حرفهايم را
.............ترجيح ميدادم...........
پاسخ دهید
به قول خودم هرشعرتو اهویی به زنجیر کشیده... اما من بهترم استاد.
پاسخ دهید
سلام
من گاهی با خواندن اشعار شما و بدون اجازه شما شعر میگم و بیت یا مصرعی از شما در شعرم میگنجانم
پاسخ دهید
تن خسته از آنم که می گویم
پژمرده تر از اینکه می بینی
بر صورتم امیدها زردند
لبخندها برچسب تزئینی
من بارها دنبال من گشتم
در کوچه هایی سرد و بارانی
من سالها بی همسفر بودم
با زخمهای باز نادانی
(سارا ابراهیمی)
پاسخ دهید
با سلام لذت بردم.
دعوتید به وبلاگ من...
پاسخ دهید
عالی بود استاد.لذت دارد کلام شما
پاسخ دهید
درود برشما عالی بود
موفق باشید
پاسخ دهید
بسیار عالییییییی
پاسخ دهید
سلام ....اشعار زیبایی دارید وعشقتان به استاد شفیعی که در شعرتان تبلور یافته زیباترو وقتی شعر را در مقابل استاد میخواندید زیباترین صحنه ی استاد شاگردی بود...پایدار باشید....
پاسخ دهید
استاد...
بپرس ان دستهاااای هرزه ی اماده ی چیدن...کجا بودند وقتی کالیت را تاب اوردم...این بیت ...خیلی وقتها... بغض گلوگیری نصیبم کرد...
پاسخ دهید
خیلی ظریف به موضوع ممیزی اشاره کردینا!
پاسخ دهید
مثل همیشه حرفی برای گفتن نمیذارین
پاسخ دهید
مدتهاست غزل های عسل ریز شما رو دنبال میکنم ولذت میبرم و تبریک میگم بزرگوار به این احساس لطیف و روح سرشارتان..
پایدار باشید گرامی
پاسخ دهید
سلام . استاد فرجی گرامی . . .
گرمی نفستان از لا بلای بیت به بیت اشعارتون کاملا احساس می شود . شعرهایتان بوی تازگی دارد . همیشه داغ داغ . یکی از دیگری پور شورتر . دلم را می بری , مخصوصا : در لباس ابی از من بیشتر دل می بری . . .
برایتان طول عمر باعزت و لحظه های شاد و سلامتی دل و تن آرزومندم . موفق هستید در اوج سیر کنید . . .
من هم گاهی دست به قلم می شوم . نمونه دل نوشته هایم را در وبلاگ :
http://adelfanaei.blogsky.com/
درج می کنم . اگر دوست داشتید و ممکنتان بود به کلبه مجازی محقرانه من هم تشریف بیاورید و با شعر و ترانه از خود پذیرایی کرده و لطفا راهنماییم بفرمایید . . .
سپاس گزارم . . .
پاسخ دهید
به به .... آقا استاد مهدی
عالی بود .
کاشان معدن شعر است و ...
پاسخ دهید
عالی بود عــــــــــــــــــــــالی
پاسخ دهید
زیبا
پاسخ دهید
درود بر شما..سر افراز باشید
پاسخ دهید
به نظرم اصلا خوب نبود . خودتان هم میدانید .
پاسخ دهید