برف غم
۳ سال پیش
«می‌بينی‌ام وقتی به مويم برف غم باشد»
از کتاب «چمدان معطل» / انتشارات فصل پنجم

می‌بينی‌ام وقتی به مويم برفِ غم باشد
روزی كه پشتم مثل پشتِ كوه خم باشد

 

با تو شبی از حسرت امروز خواهم گفت
وقتی كه حرفم محض پيری محترم باشد

 

می‌گويم از روزی كه خوردم حرف‌هايم را
ترجــــيح مــــی‌دادم كه نانم در قلم باشد

 

روزی كه گريان از خيــابان آمدی گفتی
نفرين به شهری كه سگی در هر قدم باشد

 

يادت می‌آرم گفتی اميد بهاری نيست

وقتی زمستان و زمستان پشت‌هم باشد

 

آن روز وقتی سروهای سبز را ديديم
شكرخدا شب رفته بايد صبحدم باشد

 

چای از دهان افتاد ول كن شايد آن فرصت
روزی برای كودكانت مغتنم باشد

 

می‌خواستم از بوسه بنويسم هراسيدم
توی كتابم بيتی از اين شعر كم باشد

 

مهدی فرجی

دیدگاه‌ها


مهرداد

به نظرم اصلا خوب نبود . خودتان هم میدانید .

پاسخ دهید

mohammad

ﺗﺎ ﺍﻵﻥ ﺑﻬﺘﺮﯾﻨﯽ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺧﻮﻧﺪﻡ
ﯾﻪ ﺣﺴﯽ ﺑﻬﻢ ﺩﺍﺩ ﯾﺎﺩ
ﻣﺸﮑﻼﺕ ﺧﻮﺩﻡ ﺍﻓﺘﺎﺩﻡ . . .
ﻋﺎﻟﯽ ﺑﻮﺩ

پاسخ دهید

اوینار

کوره ماموستا

پاسخ دهید

e

شور غم عشقش چنین حیف است پنهان داشتن...

پاسخ دهید

زنی

شور غم عشقش چنین حیف است پنهان داشتن...

پاسخ دهید

زنی

شور غم عشقش چنین حیف است پنهان داشتن...

پاسخ دهید

نرگس

سلام شما عالي هستين استاد كاش منم روزي مثل شما بشم

پاسخ دهید

محمد چهرازی

سلام اقا فرجی
بودنت در هامبورگ المان و نوای اشعارت باخود مهر مادرم را اورد ، برف روی موهایتان با چای قهوه خانه ات خاطرات پدرم را زنده کرد
بزرگوارباشد که همیشه نوای اشعارت را با صدای گرمت لمس کنم

پاسخ دهید

ابوالفضل بانی

آقای فرجی عزیز .بهد از سالها دوباره فرصتی شد تا شعرهای ناب شما را بخوانم .یادش به خیر کاشان ورضوان .

پاسخ دهید

زینب

من که همه شعرهای شما رو خوندم و دوست دا رم چرا با این یکی نتونستم ارتباط برقرار کنم?

پاسخ دهید

صفورا

مي گويم از روزي كه خوردم حرفهايم را

.............ترجيح ميدادم...........

پاسخ دهید

بهنام

به قول خودم هرشعرتو اهویی به زنجیر کشیده... اما من بهترم استاد.

پاسخ دهید

یوسف ثانی

سلام
من گاهی با خواندن اشعار شما و بدون اجازه شما شعر میگم و بیت یا مصرعی از شما در شعرم میگنجانم

پاسخ دهید

منا مولاپناه

تن خسته از آنم که می گویم
پژمرده تر از اینکه می بینی
بر صورتم امیدها زردند
لبخندها برچسب تزئینی

من بارها دنبال من گشتم
در کوچه هایی سرد و بارانی
من سالها بی همسفر بودم
با زخمهای باز نادانی

(سارا ابراهیمی)

پاسخ دهید

مروج

با سلام لذت بردم.
دعوتید به وبلاگ من...

پاسخ دهید

وحید

عالی بود استاد.لذت دارد کلام شما

پاسخ دهید

نازافرین

درود برشما عالی بود
موفق باشید

پاسخ دهید

سمانه

بسیار عالییییییی

پاسخ دهید

مجتبی یوسفی

سلام ....اشعار زیبایی دارید وعشقتان به استاد شفیعی که در شعرتان تبلور یافته زیباترو وقتی شعر را در مقابل استاد میخواندید زیباترین صحنه ی استاد شاگردی بود...پایدار باشید....

پاسخ دهید

مریم..

استاد...
بپرس ان دستهاااای هرزه ی اماده ی چیدن...کجا بودند وقتی کالیت را تاب اوردم...این بیت ...خیلی وقتها... بغض گلوگیری نصیبم کرد...

پاسخ دهید

س.م.م

خیلی ظریف به موضوع ممیزی اشاره کردینا!

پاسخ دهید

hani

مثل همیشه حرفی برای گفتن نمیذارین

پاسخ دهید

درود گرامی مانا باشید.

مدتهاست غزل های عسل ریز شما رو دنبال میکنم ولذت میبرم و تبریک میگم بزرگوار به این احساس لطیف و روح سرشارتان..
پایدار باشید گرامی

پاسخ دهید

عادل فنائی

سلام . استاد فرجی گرامی . . .
گرمی نفستان از لا بلای بیت به بیت اشعارتون کاملا احساس می شود . شعرهایتان بوی تازگی دارد . همیشه داغ داغ . یکی از دیگری پور شورتر . دلم را می بری , مخصوصا : در لباس ابی از من بیشتر دل می بری . . .
برایتان طول عمر باعزت و لحظه های شاد و سلامتی دل و تن آرزومندم . موفق هستید در اوج سیر کنید . . .
من هم گاهی دست به قلم می شوم . نمونه دل نوشته هایم را در وبلاگ :
http://adelfanaei.blogsky.com/
درج می کنم . اگر دوست داشتید و ممکنتان بود به کلبه مجازی محقرانه من هم تشریف بیاورید و با شعر و ترانه از خود پذیرایی کرده و لطفا راهنماییم بفرمایید . . .
سپاس گزارم . . .

پاسخ دهید

محمود

به به .... آقا استاد مهدی
عالی بود .
کاشان معدن شعر است و ...

پاسخ دهید

سحر

عالی بود عــــــــــــــــــــــالی

پاسخ دهید

ساندخت

زیبا

پاسخ دهید

روح الله دارا

درود بر شما..سر افراز باشید

پاسخ دهید