از کتاب «قرار نشد» / انتشارات فصل پنجم
پریدی از من و رفتی به آشیانهٔ کی؟
بگو کجایی و نوک میزنی به دانهٔ کی؟
هوای گریه که تنگ غروب زد به سرت
پناه میبری از غصهها به شانهٔ کی؟
شبی که غمزده باشی تو را بخنداند
ادای مسخره و رقص ناشیانهٔ کی؟
اگر شبی هوس یک هوای تازه کنی
فرار مىکنی از خانه با بهانهٔ کی؟
تو مست میشوی از بوی بوسهٔ چه کسی؟
تو دلخوشی به غزلهای عاشقانهٔ کی؟
اگر کمی نگرانم فقط به خاطرِ این
که نیمهشب نرساند تو را به خانه یکی...!
مهدی فرجی
دیدگاهها
این شعر هوای بارانی و دلچسبی داره
پاسخ دهید
چندسالی هست کاشان زندگی میکنم کنار باغ فین گویی این شهر عادت کرده به ازدست دادن خوبان...
پاسخ دهید
چند وقته که از دستِ من رفتی
چند وقته اوضام درب و داغونه
اسمم یه چیـز دیگه بود اما
دکتر صدام میزنه: دیـوونه ..!!
اشعارتون ناب ِ ناب ِ ناب ِ
بی نظیر و دلنشین
پاسخ دهید
عالی بوداستاد...
پاسخ دهید
بین هر بیت ِ این شعر ؛ یک نفسِ عمیق کشیدم و اشکامو پاک کردم.
پاسخ دهید
نفسم گرفت واقعاقشنگ بود
پاسخ دهید