۳ سال پیش
«مىسوزم و دود مرا مىبلعى، آنگاهله مىکنى وقتى تمامم کردهباشى»
از کتاب میخانۀ بیخواب / انتشارات فصل پنجم
از کتاب میخانۀ بیخواب / انتشارات فصل پنجم
وحشی نبودم تا تو رامم کرده باشی
آهو نه! تا پابند دامم کرده باشی
من پختهبودم پختهبودم پختهبودم
جز اینکه با یک عشوه خامم کرده باشی
محتاجِ قدری آبو مُشتی دانه یک روز
مثل کبوترهای بامم کرده باشی
یادم نمیآید جوابم داده باشی
یادم نمیآید سلامم کرده باشی
با تو همیناندازه شیرین بود اگر بود...
زهری که با حرفی به کامم کرده باشی
میسوزمو دود مرا میبلعی، آنگاه
لِه میکنی وقتی تمامم کرده باشی
حالا چطوری من حلالت کرده باشم؟
وقتی تو اینطوری حرامم کرده باشی
مهدی فرجی
دیدگاهها
عالی بود استاد
پاسخ دهید
کار زیبایی بود.
جناب فرجی وبلاگی به قلم من راه اندازی گردیده خوشحال می شوم سر بزنید و نقد و نظر بفرمایید.
با چند رباعی آغازگر وبلاگ هستم.
ghasempoor1.blogfa.com
پاسخ دهید
درود بر شاعر کاشانی.دو بیت از شعرتان بیشتر نبود! به هر حال طراوت سروده های گذشته را نداشت اما تصویر ساز ی تان زیبا بود.یاعلی
پاسخ دهید
مرسی
پاسخ دهید
حالا چگونه من حلالت کرده باشم
وقتی تو این گونه حرامم کرده باشی
استاد بزرگوار
بارها به جای " چطور " در ابیات شما چگونه خوانده ام و زیباتر شده است ... ادبی تر .....
" چطور " عامیانه تر به نظر می رسد ....
پاسخ دهید