۱۱ ماه پیش
۰۴:۲۸ قبل از ظهر
قمارباز
«در ایـن نـبرد فـقط بیبی دلـت کـافیست
بـرای کـشـتن پـنـجاهویـک ورق بــا هــم»
از کتاب «میخانۀ بیخواب» / انتشارات فصل پنجم
...و روبـهروی تـو بـازنـدهانـد حـالا هــم
قـمـاربـازتریـن مردهـای دنـیـا هـم
زمیــن زدم ورقـی را شـروع شـد بـازی
ولی بـه قـصد-فـقط- روبهرو شدن با هم
اگـرچـه میدانستی، اگرچه میدیدی
در این مقـابله جـز بـاخـتن نـمیخواهم
طـنین قـهقههات در تـبسـمم میریخت
هـجـوم زلـزلـهات در غـرور گـهـگــاهـم
سیـاهو سـرخ گـره خـورده بـود و پـیدا بــود
جـنونِ دسـت تـو در تـک تـک ورقهــــا هم
در ایـن نـبرد ، فـقط بیبی دلـت کـافیست
بـرای کـشـتن پـنـجاه و یـک ورق بــا هـــــم
بـه دست داشتی آنقـدر دل که میلرزید
دل سـیــاهتـریـن بـرگهـای بــالا هــم
مـرا بـه بـاخـت کـشانـدی ولـی نـیـفـتــادم
بـه ایـن امـید کـه روز خـداست فــردا هـــم
شـروع مـیشود ایـن بــازی ِ تـمـام شده
اگـــرچـه رو بــکـــنی بــرگ آخــرت را هـــم
مهدی فرجی