مىسوزم و دود مرا مىبلعى، آنگاه
مىسوزم و دود مرا مىبلعى، آنگاه
له مى کنى وقتى تمامم کردهباشى
حالا چطورى من حلالت کردهباشم
وقتى تو اينطورى حرامم کردهباشى!؟
من میروم جايی كه جای ديگری باشد
من میروم جايی كه جای ديگری باشد
از شانههای تو پناه بهتری باشد
زندان تاريك تو راه چارهای دارد؟
پس من چطوری آمدم!؟ بايد دری باشد
به بهانه سالمرگ حسین منزوی
و آمدیم که عاشق شویم و درگذریم
که راز زندگی و مرگ آدمی این بود
حسین منزوی در مقدمهی کتاب «از خاموشیها و فراموشیها» خواننده را به پاس داشتن شعرهایش فرامیخواند و «حرمت شعر» را وسط میگذارد.
در این مقدمه انگار دارد وصیت میکند. لحن بیشتر جاهای این نوشته که در آخرین سالهای زندگی به تحریر درآورده بهشکل عجیبی معصومانه و غریبانه است.
گفتگو با مهدی فرجی: نگران ركود فرهنگي در كاشان هستم
كاشان آنلاين؛ مهدي فرجي، زاده 9 بهمن 58 در كاشان، از چهره هاي موثر و مهم شعر امروز كشور است...
چه احمقانه سزاوارِ بودنی با من
چه احمقانه سزاوارِ بودنی با من
اگر هنوز دلت هست ارزنی با من
تو با خود تو تویی، تو نه، یک منی بی من
تو با من آنچه تویی نیستی، زنی با من
گفتوگوی «اعتدال» با مهدی فرجی: غزل؛این دیکتاتوری شیرین و دوست داشتنی
غزل بعنوان شعر رسمی همواره مهجور بوده است . درحالی که ترانه اینگونه نیست . شما اگر شاعر یک ترانه معمولی را به مردم معرفی کنید، برای امضا گرفتن از او صف می کشند . ویژگی بارز غزل فاخر بودن آن است .
كفشهايم كجاست؟ میخواهم بیخبر راهیِ سفر بشوم
كفشهايم كجاست؟ میخواهم بیخبر راهیِ سفر بشوم
مدتی بی بهار طی بكنم دو سه پاييز دربدر بشوم
غزلی از محمدرضا طاهری - جلسه 28 آبان 93
در ایـن نـبرد ، فـقط بی بی دلـت کـافیست...
نـه ... روبـهروی تـو بـازنـدهانـد حـالا هــم
قــــمـاربـازتـریــــن مــــردهـای دنـــیـا هـــم
زمیــن زدم ورقـی را شـروع شـد بــــــــازی
ولی بـه قـصد- فـقط - رو به رو شدن با هم
زنی که اخمِ مرا خنده کرد، اما رفت...
زنی که اخمِ مرا خنده کرد، اما رفت
به تازیانهی من رام شد، مهار نشد
عکس: سهراب پرواز